ترم1- سر کلاس آز کامپیوتر بودیم با آقای (x) .استاد 2تا سوال داد.
سوال دومش این بود با کاراکتر ستاره یه مثلث متساوی الساقین بکشن .من تو سوال قبلیش . مونده بودم .واسه همین . اینو سوالو نشنیدم . از یکی پرسیدم .؟؟سوال چی بود که ایشون هم لطف کردن .آخرشو گفتن :یه مثلث متساوی ااساقین بکش.
نمیدونین چقدر جالب بود همه درگیر مبحث حلقه ها بودن تا از روی اون الهام بگیرن یه خاکی به سر بریزن. من با خیال راحت 3تا خط کشیدم .شد یه مثلث.....بعدشم به استادگفتم من حل کردم میتونم برم .یه جوری هم به بچه ها نگاه میکردم که آخه اینا دارن چیکار میکنن .چرا به کیبورد چنبره زدن.مبحث به این راحتی .
استاد گفت .:ببینم !!!..چشمای هاشمیان وقتی صفحه رو دید گرد شده بود ....به من گفت حالت خوبه .برو خونه ..اگه حالت بده .من بهت نمره کامل میدم چرا نگفتی حالت بده............من گفتم چرا؟؟من حالم خوبه ...استاد گفت با ستاره قرار بود بکشی ..کی بهت گفت .....منم مثل بچه 2ساله ها اون شخص محترم را نشون دادم . گفتم اون بود.....خودشه استاد....اما اون روز خدای خنده بود.