تقلب ناکام..
سر کلاس آز کامپیوتربودم..با یکی از بچه ها قرار گذاشتیم تقلب کنیم...یه عالمه نقشه کشیدیم....و از تبادل فلشو ..از تبادله ورقه جزوه...حرف زدیم..جاتون خالی این همه مدت هاشمیان در فاصله 1 متری ما بود و همه رو شنید...تا آخر جلسه از کنار منو اون بدبختی که میخواست تقلب بده تکون نخورد...
اولین تقلب
میدونین اولین تقلب دانشگاه من کی بود باورتون نمیشه..
ترم 1 ..سر کلاس آز کامپیوتر...اَه..چه درس استرس زای بود..
کلا پنجشنبه شده بود یه روز داغون..آدم احساس میکرد داره میره.اسیری..هنوز که هنوز میرم سایت کامپیوتر سرم درد میگیره..(به خدا...واسه همین اگه کاری داشته باشم میرم سایت صنایع).یه حس بد...هر وقت هم کلاس تموم میشد بچه ها یه جوری میدویدن از سایت بیرون میرفتن ..مثل فیلم سالهای دور از خانه...
بگذریم..یادتونه هاشمیان از حل تمریناش خواست که یه امتحان بگیره (تریس)که هر کی این امتحانو قبول شد اونو پاس میکنه..هرکی قبول نشد بره حذف کنه(منطقی ترین روش برای آزمون گرفتن!!!!!!)...حیف اون همه صبحانه های که تو کلاس خوردیم...
البته...گروه ما واسه صبحانه..کیک یزدی و آب پرتغال دادن.که خدارو شکر تلفات نداشت.
از قضا اون روز امتحان من افتادم تو بخش لپ تاپ...که یه سری کامپیوتر درب و داغون داشت..که c++خوب نصب نشده بود و پروژه تریس نمیشد...یه کلیک میکردم..سیستم ریستارت میشد..کافی بود دستم میخورد به کیبورد...ریجستریش فعال میشد....(ریموت کنترل داشت...)حالا هی میگم من کامپیوترم خرابه....هیشکی نبود به دادم برسه....بعد یه ساعت دیدم همه دارن میرن...از جام بلند شدم....دیدم ...بععععععله.....همه رفتن و من موندم و آقای ایرانمهر.......از آقایون حل تمرین خواستم بیان لا اقر بزارن برم سر یه کامپیوتر دیگه...20 دقیقه فرصت داشتم .که شروع کنم به تریس کردن....دیدم نه نمیشه....استرس گرفتم...یهو فرشته نجاتم برام زنگ زد کسی نبود جز فاطیما...
فاطیما: چرا نمیای
من: بابا تریس نمیشه....
فاطیما: راحته ...که...
من:فاطیما چیکار کنم..پروژه تو سیو کرده بودی
فاطیما: آره...تو فلشمه
من: بدو بیا سایت
نمیدونین..چون فلش منو فاطیما یه شکل بود ...یک تبادل زیرکانه و یک پروژه آماده..و سر انجام قبولی...
خواستم بگم منم باهاتون همدردم..همین.