loading...
khatere matni
minoo بازدید : 1 شنبه 13 دی 1393 نظرات (0)

گاهی یه اعتراف صادقانه  راحت تر از یه بغض همیشگیه.....ای کاش زمان برای جبران قابلیت برگشت داشت...ایکاش....

من عاشق این آهنگم....

واسه گوش دادن یه آهنگ نیاز نیست عاشق باشی..همین که حس عشق رو درک کنی...کافیه..

Mohammad Esfahani - Bahaneye To

minoo بازدید : 1 چهارشنبه 10 دی 1393 نظرات (0)

دلـــم چـِـه کــودکــانــه بَهــانــه ی تــو را میگیـــرد،

امـــا تــو بـــزرگـــانــه بِــه دِل نگیـــر

 

فقـــط بگــــو : کــــودکـــ است، نـِـمی فهمــد

minoo بازدید : 1 چهارشنبه 10 دی 1393 نظرات (0)

 

اگه یه روزی مادر شُدَم . اَگه دیدم پِسَرم دآره یواشکی تو اتاقش

 {سیگآر}میکِشه

یه سیلی میزَنم تو گوشش..

نَـه وآسه اینکه  سیگآرکِشیده هآ نَـ

 

وآس این میزَنم چون پِسر مَن نَبآید کَم بیآره(:

minoo بازدید : 10 شنبه 29 آذر 1393 نظرات (0)

یه هفته ای تو یه مسابقه رادیویی شرکت کردم..آخرش هم معلوم نشد که برنده شدیم یا نه؟ البته با این شعر پر از ایرادی که من فرستادم معلومه برنده نشدم دیگه...حالا میزارم رو وبلاگ ...دلشون بسوزه....


شب طولانی و تکراری و صبری که با من نیست

 

شبی که شکل تو شاید ، شبیه من که اصلا نیست.

 

 تو غرق یه رویای پر از عشق و احساسی

 

تو شب های این رویا , یه کوچه  هم  به اِسمم  نیست.

 

تو گفتی :گر نباشی روزگارم خوب و شیرینه

 

ولی اینجا روزهاش هم دیگه...مثل روز روشن نیست.

 

بیا امشب یه بار دیگه واسه هم یه آرزو باشیم

 

نگو دیره نگو رفتی...نگو اصلا مهم هم نیست.

 

از اینجا تا شبای چشم تو یه راه  میسازم

 

بزار ردشه دله تنگم نگو راه برگشت نیست.

 

 

 

 

 

 

 

minoo بازدید : 5 دوشنبه 24 آذر 1393 نظرات (1)

یه آذر ماهی...
بیشتر از آنکه از بقیه خاطره داشته باشه
خودش خاطره ی شیرین بقیه اس..
تولدم مبارک:)

minoo بازدید : 4 سه شنبه 18 آذر 1393 نظرات (0)

دوران حل تمرینی

این ترم 2 درس رو به عنوان حل تمرینی قبول وظیفه کردم...اما اصلا یادم نبود که ممکنه آه یه عده  استاد اینجوری دامنمو بگیره....مخصوصا دکترسلیمی

دوشنبه خسته و کوفته رفتم دانشگاه ...کلاس مثل همیشه خالی بود و من ...مثل آدمایی که همین دیروز دکتراموعینک گرفته بودم رو یه نیمکت نشستم تا بچه ها بیان..یول

یکی اومد ...اونم تا منو دید...یه سلامی کرد و با استرس پرسید...ارائه امروز با گروه ماست میشه لپ تاپو آماده کنم.تشویق..منم گفتن نه مشکلی نیست...

با بیخیالی نشسته بودم...که...چشمک

یکی اومد کنار در کلاس...:رو به اونی که داشت رو لپ تاپش کار میکرد..گفت : کلاس اینجاست...گویا همدیگرو میشناختن...دوستش هم گفت آره...

فکر میکنین اون یکی چی گفت....میگه..حل تمرینه بیشعور چه وقت کلاس گذاشتنه...تعجبخمیازه

فکر کنین...تو چشتون نگاه کنن..بهتون فحش بدن...حالا بیچاره نمیدونست من حل تمرینم...فکر کرد یه آقا  حل تمرینه..نیشخند

دوستش وقتی این صحنه رو دید...پریدو خودش و اونو از کلاس بیرون برد..وقت تمام

وقتی هم اومده بود...مثل چراغ راهنما رنگ عوض میکرد...یه عالمه عذرخواهی ....ناراحت

ولی من فقط میخندیدم...اون یکی هم که فرار کرده بود..فرشته.الان تو یونی سر راه من سبز نمیشه....بیخیاله3 نمره اش شده...بیچاره...یکی نیست بگه...بیخیال من بخشیدم....نیشخند

...

 

 

minoo بازدید : 4 دوشنبه 17 آذر 1393 نظرات (1)

خدا رو شکر کسی وبلاگ رو نمیخونه....اینجا شده جای دردو دلهای من...با هیچ کس...با هیچ ......

میدونی وقتی از کسی دلخوری....و نمیخوای بهش زنگ بزنی یعنی چی؟

دلخور بودم....ولی دیشب به اونای که دلخور بودم زنگ زدم اونم ساعت 10 شب....

روز دانشجو رو به همشون تبریک گفتم(یه بهانه الکی واسه زنگ زدن) با اینکه 2 سال از فارغ التحصیلیشون میگذشت...

وقتی صداشونو شنیدم ...تازه فهمیدم..من هنوز هم دوسشون دارم...گاهی یه صدا کافیه تمامه اون همه غرور رو بشکنه..

من هنوز غرق دنیای کوچیک خودمم....هنوز غوطه ور خاطرات بهم بودنم...من در گذشته ای مانده ام که اگر جاهای تاریکی داشته باشه...گلچین کرده ام خاطرات طلایی اش را....

 

اما یه بغض رو دلم نشست...وقتی بعد یه ماه بی خبری طرف مقابلت از تو شاکی تره....شاکی ....یعنی...چرا زودتر زنگ نزدی....به قول رضا صادقی (آهنگ باید میومدی)......تو دلخوری ولی....حتی تو اوج این....قهرهای بی خودی....باید میومدی..این بازی ها چیه....باید میومدی......باید میومدی...دنیامو غم گرفت...

 

 

 

 

 

 

minoo بازدید : 4 دوشنبه 17 آذر 1393 نظرات (0)

 

شده ام شنبه

همه ميخواهند ترک کردن را از من شروع کنن.......

minoo بازدید : 5 پنجشنبه 13 آذر 1393 نظرات (0)

 

یه حسی هست این وسط ...یه حسی که هیچ وقت نمیشه سرکوبش کرد. نمیشه ازش حرف نزد..نمیشه گفت: همه چی تمومه

این حس گاهی تو دلم طوفان به پا میکنه...گاهی هم کز میکنه تو دلم...

خسته ام..از خودم ...از دل نگرانی های بیخود...از سردرگمی این همه اشتیاق برای راهی که فردایی نداره..

خسته ام....از تو...آره از تو ...از تو که مثل خوره افتادی به جونم...قطره قطره احساسمو میخوری و هر تیکه از غرورمو پرت میکنی تو یه سیاهچاله..

چرا نمیری....چرا نمیگی ...امیدی نیست...چرا این همه طغیان رو نمیبینی....به چی دلخوشی...به من ..به من

که ...سال هاست هرچی عشق و احساسمو کشتم...کشتم فقط واسه اینکه...دل آزرده نکنم..احساس پاک یه

انسان رو...به چی دلخوشی...

 

من خسته ام از بس سر و کله زدم با این دل بی رمق که همیشه , همیشه  با این جمله باید آرومش کنم:


چه گريزيست ز من

چه شتابيست به راه

 

به چه خواهي بردن در شبي اينهمه تاريک پناه


 

خدارو شکر کسی نیست که به وبلاگ سر بزنه

تعداد صفحات : 5

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 61
  • کل نظرات : 125
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 13
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 10
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 15
  • بازدید ماه : 15
  • بازدید سال : 40
  • بازدید کلی : 4,623